عمومی

دنبال کن

Jahanshah Javid


سن: ۶۲ |

متولد شهر: آبادان |

عضو از ۱۱ مهر ۱۳۹۱

توماج صالحی یکی از خیل ایرانیان است، از میان عصیان‌کنندگان؛ شجاعتی مثال زدنی دارد و برگ برگ اعتراضات خیابانی را با مردم ورق زده و زیسته... اما چیزی از جنس هنر، چیزی فراتر از اعتراض، شجاعت و مقاومت نیز در کار است. چیزی که موجب می‌شود تمام رنج‌ها و لحظه‌ها میان او و مخاطب در یک رفت و برگشت به وحدت برسد... این حکم، حکمِ توماج نیست، حکمِ وحشیانه و نمادین انتقام از همه است، همه‌ی آنان که گفتند: «نه».—ایمان آقایاری
یک شبی می‌خوابیم، صبح فردایش بلند می‌شویم و می‌بینیم تمام شده‌اند. تا قطره‌ی آخرشان. تماماً دود می‌شوند و به هوا می‌روند. به همین پوچی. سقوط این موجودات بی‌بته همین شکل است؛ ابسورد، تهی و بی‌چیز. همسرایان هم به خودشان زحمت نخواهند داد که سقوطشان را اعلام کنند. شاید به اندازه‌ی اهمیت سرنوشت روزنکرانتز و گیلدنسترن در هملت شکسپیر باشند. همین. همین هم زیادست. کمتر از این‌ها. خیلی خیلی کمتر. آنقدر که در بینام ترین متون و پادکست‌ها هم گم شوند. نقطه‌ای شوند در تاریخ. تو گویی از اول هم نبوده‌اند.—ایلکای
در این سالیان سیاه، نه اینکه فقر نبوده، که اتفاقا همواره فقری مهلک به جامعه تحمیل شده، نه اینکه جنگ نبوده که پس از هشت‌سال جنگ و ویرانی نیز مدام سایه‌ی جنگ چون شمشیر داموکلس بر سر ایران بوده است، سانسور و زورگویی و ناامنی و هزار و یک درد دیگر را نیز می‌توان به این سیاهه افزود، اما چیزی هم از جنس همه‌ی این‌ها و هم فراتر از این‌ها در کار بوده و هست، چیزی وصف‌ناپذیر، چیزی که برای درکِ درونیِ آن باید یک ایرانی بود.—ایمان آقایاری
فکر می‌کنم در این روزگار که هویت‌طلبی آفت فعالیت و سیاست‌ورزی ماست، نگاه کردن به جنبه‌های دیگر زندگی افراد شاید به ما یادآوری کند که ما راهی جز پذیرش "دیگری" نداریم که دیگری کسی است شبیه به ما. سیاست نیز همین‌جا آغاز می‌شود. آنجا که مخالف سیاسی‌ام تنها و تنها، رقیب و مخالف سیاسی من است و دیگر کافر، دشمن، تروریست، باطل، ناحق و هزاران ناسزای دیگر نیست.—هستی امیری
در جایی که فردیت پرورش می‌یابد میزان حرمتی که افراد برای یک مقوله قائل‌اند، می‌تواند به نسبتِ حرمتی باشد که آن مقوله برای حقوق و آزادی‌هایشان قائل است. در ثانی این حرمت‌گزاری امری اختیاری و تابع اراده‌ی افراد است. از آن‌جا که در نظام اجتماعی قدیم، ولو به زورِ سرنیزه و یا ترس از عقوبت اخروی، «حرمت»، امری درونی‌شده بود، «حرمت»ِ صرفا اجباری، از اساس، امری معناباخته است.—ایمان آقایاری
پیر شدن هم می تواند آنقدرها بد نباشد: لااقلش آدمی از آشفتگی، اضطراب و حتی جاه طلبی های جوانی فاصله میگیرد و می تواند با قرار و وقار بیشتری با زندگی همراه شود؛ می تواند اجازه دهد چیزها تا آخرین تاثیرشان آرام در او رسوب کنند و این کندی و ناتوانی خودش هر عمل کوچکی را مثل آیین و آدابی کند آمیخته با صبر و قدردانی. می توانی زندگی را بیشتر و با حوصله تر نگاه کنی تا اینکه بخواهی فتح اش کنی!—مرتضی سلطانی
ترند ابدا مسئله‌ی تازه‌ای نیست. صرفا «ترند‌ کننده‌ها» بیشتر شده‌اند. قبل‌تر رسانه‌ها یک سویه بودند و مستقیما از یک توزیع‌کننده‌ی مرکزی‌ (یک حکومت؛ یک سازمان یا یک جریان فکری) به سمت خلق‌الله روانه می‌شدند؛ حالا غیرمتمرکز‌تر شده‌اند و املتی شمال کشور می‌تواند با زدن سین حرف‌هایش حین تلفظ کلمه‌ی «سوسیس» (ثوثیث) ترند بسازد.—ایلکای
اکنون و در آستانه‌ی بهار، ذهن ایرانی خواه ناخواه به تعاملی با این پدیده و مفاهیم پیوسته به آن دست می‌زند، به‌ویژه اگر این ذهن حاوی ذهنیتی سیاسی و اجتماعی باشد _ و مگر جز این می‌تواند بود؟ _. از زمانِ برآمدن جنبش «زن، زندگی، آزادی» که تجسم اراده‌ی ایرانیان برای استیفای زندگی بود، همواره شاهدیم که هر مناسبتی به بهانه‌ای برای بروز شور و شادی جمعی بدل شده است. —ایمان آقایاری
#سیرک_انتخابات⁩ ترند وضعیت ما نیست. توصیف حال ما، ‌ #سیرک_اپوزیسیون⁩ از هر نوع است که با مطرح کردن موضوعاتی که قبلا توسط مردم سابیده شدند می‌خواهد به حیات بی‌لیاقتی ادامه دهد. سیرک امروز شما هستید که مدافع استمرار شرایطید چون تصور می‌کنید فرصت برای اقدام، ابدی به نظر می‌رسد.—ایلکای
امسال نمی‌توان از هشت مارس گفت و نوشت، بدون آن‌که از نرگس محمدی نامی به میان آید. نام نرگس آمیخته به زن و زندگی و آزادی است؛ نه فقط به خاطر جوایز صلح و حقوق بشری که به وی ارزانی داشته‌اند، بلکه به این خاطر که از آزادی و حق بی حصر و استثنا برای همه سخن گفته و می‌گوید. نرگس انعکاس نام‌های بی‌شماری است. —ایمان آقایاری

بیشتر