ایلکای
چیزی که به درستی قتل حکومتی از سوی جمهوری اسلامی نام گرفته، اساسا هیچ ارتباطی با همین ترم مجازات قضایی که هنوز در برخی ایالتهای امریکا انجام میشود ندارد. حتی زمانی که فرانسوا میتران در سال اول ریاست جمهوریاش در فرانسه سال ۱۹۸۴ مجازات اعدام را لغو کرد، اعدام فرآیند یک محاکمه صحرایی و بدون هیئت منصفه و فاقد شرایط دادرسی عادلانه نبود.
آنچه در تمامیت ساختار سیستم سرکوب حکومت اسلامی در ایران میگذرد قتل حکومتی با درخواست شورای عالی امنیت ملی و در راس آن سپاه و علی خامنهای است. چیزی که ضابط امنیتی با تسلط برای قاضی مینویسد و او دیکته را همدلانه اجرا میکند، بخش کمتر پرداخته شده از استراتژی حکومت اسلامی در روند مسخ عدالت است. اما غالبا سازمان های حقوق بشری به قوانین خود حکومت استدلال میکنند که چرا به آنها متعهد نیست!
اگر قرار است رویه را کمی تغییر دهیم نقطه اتکا را به سمت آشکار سازی ساختار هیئتی سیستم ببرید و راهی برای نمایش و اثبات دقیقتر رویداد پیدا کنید، روشهای پیشین کار نمیکنند.
در واقع به صراحت باید نوشت که اگر صورت بندی شما در ساخت رتوریک #نه_به_اعدام، این همانی کردن قتل حکومتی از سوی ج.ا با مجازات اعدام است آنچنان که غرب تجربه میکرده، در خطای فاحش به سر میبرید.
برای آینده ایران طبعا حقوقدانان اجرایی در عدالت انتقالی، موضوع عدم بازگشت استبداد، به خصوص عدم بازگشت اسلامگرایی سیاسی را درک خواهند کرد. تاسیس دموکراسی در حیات حاکمان اسلامی و فرماندهان جنایتکار سپاه اتفاق نمیافتد. تاسیس و نهادینه کردن دموکراسی به میزان موثری وسواس عمیق قضایی و دوراندیشی سیاسی برای ایران نیاز دارد که باید به هر روشی به آن متعهد بود.
یکی از استراتژی های خنثی کردن نقاط فعال برای رقابت یا حتی خصومت، القای این موضوع به رقیب جنگی یا سازمانی است که دارد خیلی موثر عمل میکند. به زبان ساده گاهی حریف را پیروز نشان میدهیم تا با تصور پیروزی کاذب، به اقدام جایگزین موثر نیاندیشد.
اصل مساله، ریل ترقی و تمدن نیست. ساخت فضیلتهایی است که ساخت ریل به آن نیاز دارد. فضیلت ترویج خیر عمومی، فضیلت ترویج مسوولیت پذیری و عاملیت در سیاست. فضیلت شفافیت، فضیلت توانایی ساخت مکانیزم های میانجیگری. طراحی استراتژی برای مشارکت عمومی. وگرنه در گذشته، درگذشت و ریلهاش پوسید.
اگر بپذیریم در دوره گذار سیاسی قرار داریم بزرگترین بحرانی که فرآیند گذار را تهدید میکند این است که به جای اقدامات استراتژیک برای ساخت مسیر امن که نتایج با ثباتی بیاورد، روی مناطق مینگذاری شده و حساس سیاسی، وزنههای سنگین بیاندازیم و آن را به Tormented transition تبدیل کنیم. احتمالا به همین خاطر هم هست که بسیاری گذار منجر به دموکراسی را در کشورهای چند قومی تقریبا غیرممکن میدانند.
۱-دستکاری مناطق مینگذاری در یک گروه روی بیارزشی خاک و مرز و تفکیک آن از جان انسانها بنیان نهاده شده است. طوری هم این دو را متمایز میکنند که گویی ناپایداری مرزی چیزی به جز جان انسانها را در دوره انتقالی هدف قرار میدهد.
۲-این دستکاری منطقه مین گذاری در گروه دیگر، روی تقویت نوستالژی و بازگشت به استبداد متمرکز شده است، چیزی که قاعدتا باید بر ضد آن مکانیزم های تازه از تجربه تاریخی با استبداد بسازیم.
جدلهای مجازی بر مبنای تعصب تبار و پیشینه و ستیز با مخالف سیاسی بین دشمنان جمهوری اسلامی تا جایی طبیعی است که ۱ درصد از ۹۹ درصد فعالیت سیاسی ما را شامل شود اما این طور نیست و تصور باطلی از پیروزی را بر همگان سیاسی ما مسلط کرده است. این کودک_سانی (به گفته حاتم قادری) نمیگذارد انرژی سرگردان به سمت تجمع انرژی در آرزوهای سرگردان برود.
باید بپذیریم جایی باید برخی و گروههایی را رها کنیم، با برجسته کردن مسوولیت اصلی، آنها را انکار و مسدود کنیم، به حاشیه برانیم، ما هیچگاه به قانع شدن دوزاریها از هر سمتی نمیرسیم.
چند جبههی موازی مضحکتر از آسیاب بادی ساختهایم و تعلیق را بر فعالیت های خود سایه کردیم. شاید هم بیعرضهایم، کاری بلد نیستیم و راهی جز حاشیه و سرگرمی نمیشناسیم.
و نکته این جاست که از افراد لجوج اما گمشده در هیاهو باید پرسید مازاد سیاسی دوگانه سازیها و خود برتربینیها چیست؟ آیا به فضیلتی بنیادین در ساخت لیبرال دموکراسی اشاره میکنند؟ استراتژی توصیفی حقوق شهروندی اند؟ متوقف کننده سیستم سرکوباند؟ استراتژی توقف رشد هستهای ج.ا هستند؟ هشدار بیآبی در مناطق مختلف ایران هستند؟
به نظرم تنها چیزی که این وضعیت تولید میکند چند زهرا خانم انقلاب است و چند اصغر فشفشهی جنبش. غیر از این هر شهری که هستید یک حلقهی ۵ نفره در جهان واقعی درست کنید و از قدرت آن در آینده مراقبت کنید. کارهای زیادی میتوانیم به کمک هم انجام دهیم. ۵ نفرهها را به ۱۰ نفرهها تبدیل کنید. اینجا هستیم و این توانایی وجود دارد که شما را به جمعیت هزاران برای کاری جدی متصل کنیم.
نظرات