یک شبی می‌خوابیم، صبح فردایش بلند می‌شویم و می‌بینیم تمام شده‌اند. تا قطره‌ی آخرشان. تماماً دود می‌شوند و به هوا می‌روند. به همین پوچی. سقوط این موجودات بی‌بته همین شکل است؛ ابسورد، تهی و بی‌چیز. همسرایان هم به خودشان زحمت نخواهند داد که سقوطشان را اعلام کنند. شاید به اندازه‌ی اهمیت سرنوشت روزنکرانتز و گیلدنسترن در هملت شکسپیر باشند. همین. همین هم زیادست. کمتر از این‌ها. خیلی خیلی کمتر. آنقدر که در بینام ترین متون و پادکست‌ها هم گم شوند. نقطه‌ای شوند در تاریخ. تو گویی از اول هم نبوده‌اند.

پرومتئوس‎