آقای حسن  نریمانی دبیر بازنشسته ریاضیات  هنوز مثل دهه های 1340 و 50 عشق انیشتن داشت.دوره سه ساله دانشسرای عالی را با داشتن دیپلم  5 علمی گذرانده  و به کارش مسلط بود. مهمترین افتخارش حضور در کلاس های درس دکتر محسن هشترودی محسوب میشدکه ادعا میکرد همکلاس انیشتین در پلی تکنیک زوریخ بود. چه داستان ها و روایت هایی از خود در باره  عظمت دانش دکتر هشترودی و انیشتین اختراع و نقل میکرد. در پایان هر جلسه تدریس هم وقتی دهان دانش آموزان جوان از تعجب باز میماند برای حسن ختام جمله معروفش را میگفت که  از انیشتن نقل است که گفته بعد از فوت من هر سئوال ریاضی داشتید از محسن بپرسید که منظور دقیقش دکتر محسن هشترودی بود.

بعد از انیشتن مهمترین شخصیت مورد علاقه اش رابرت اوپنهایمر  پدر بمب اتمی آمریکا بود. آن قدر داستانهای عجیب و غریب و بی ماخذ و مدرک در باره عادات دانشمند آمریکائی ساخته و نقل کرده بود که شاگردانش محض خنده و شوخی همیشه ازش میخواستند تکرار کند. همین پارسال بود که آقای نریمانی شنید که قرار است فیلمی در باره اوپنهامیر ساخته شود. هنوز فیلم  را ندیده ادعا میکرد که هیچ فیلمی نمیتونه عظمت کار اوپنهامیر را در ساخت بمب اتمی  نمایش دهد. میگفت که هدف نهائی اوپنهایمر این بود که قدرت تخریب چنین بمبی به ژاپن تفهیم شود آن وقت توکیو خیلی راحت تسلیم مک آرتور خواهد شد؛ بدون آنکه نیازی به انفجار و تلفات انسانی عظیم باشد.

آقای نریمانی مثل اغلب دبیران فیزیک آن دوران حس خیال پردازی خیلی قوی داشت و ادعا میکرد اوپنهایمر در دوران  اقامت در اروپا و حضور در کلاسهای درس نیلز بور(1885-1962) Niels Bohr فیزیکدان هسته ائی دانمارکی با فیزیکدان ژاپنی  دکتر Yoshio Ni Shina (1890-1951) دارنده جایزه ساعت مچی طلائی از امپراطور ژاپن به عنوان شاگرد اول دانشگاه توکیو آشنا شده  و هر دو هم قسم میشوند که اولا از دستیابی آلمان هیتلری و شوروی استالینی به بمب اتمی به هر ترتیبی هست جلوگیری کنند و از طرفی  از پیشرفت ها و سرعت تولید تسلیحات هسته ائی در کشورهای خود همدیگر را مطلع نمایند تا  جنگ  احتمالی در اقیانوس آرام هر چه زودتر تمام  شود بدون آنکه نیازی به استفاده از تسلیحات هسته ائی باشد.

 فیزیکدان ژاپنی با وحشتی که از  حقیقت تسلیحات هسته ائی داشت آزمایشگاه ذرات بنیادی ژاپن را بنا نهاد و تازه بعد از پایان جنگ مشخص شد آنها  فاصله زمانی زیادی با آمریکائی ها در توسعه هسته ائی نداشتند.به گفته نریمانی آلمان و ژاپن همکاری نزدیکی در  مسیر رسیدن به بمب هسته ائی بر پایه تهیه آب سنگین داشتند. تاسیسات سری تولید آب سنگین مورد نیاز در نروژ  که تحت اشغال آلمان بود با سرعت پیشرفت میکرد که انگلیسی ها با اعزام چتربازان خرابکار پیشرفت کار را سالها به عقب انداختند. یک فیلم سینمائی هم به نام " آتش بر فراز تلمارک" بعد از پایان جنگ در همین رابطه ساخته شد.

 نکته مهم و تاکید نریمانی بر پیامی بود که اوپنهایمر روزی که از خانه عازم انجام آزمایش موفقیت بمب بود به همسر خود کیتی (  با بازی امیلی بلانت) گفته بود: اگر همه چیز طبق برنامه پیش رفت خواهم گفت این پیام را برایت تلفنی بفرستند : ملافه ها را بیار داخل Bring in the sheets و تو بلافاصله  زنگ میزنی به هاشیماتو بارمن ژاپنی هتل ویلارد واشنگتن و این جمله کلیدی را میگی : Shingu-rui wa subete shitsunai ni mochikomimashita

یعنی همه ملافه ها را آوردیم داخل.... اندکی مکث و ادامه میدی : همه را.  بلافاصله ارتباط را قطع میکنی. پیام از طریق سفارت اسپانیا حافظ منافع امپراطوری ژاپن در آمریکا به توکیو و دکتر نی شینا خواهد رسید. ژاپنی ها متوجه خواهند شد هیچ راهی جز تسلیم ندارند. بدون هیچ تلفاتی.

شنونده انتظار داره ژاپنی ها پیام وحشتناک هسته ائی را که بامداد روز 16 ژوئیه در لوس آلاموس نیومکزیکو اتفاق افتاد ؛ دریافت و بلافاصله پیمان تسلیم را  امضاء کنند اما نریمانی درست مثل نقال قهوه خانه های دروازه غار اندکی مکث کرده و ادامه میداد که کیتی همسر اوپنهایمر که تصور میکرد این پیام عوض ژاپنی ها به دست جین تتلاک ( با بازی فلورنس پیو) معشوقه چپگرای اوپنهایمر در دوران جوانی) خواهد رسید  که به استالین هشدار بدهد  دسترسی به بمب هسته ائی را تسریع کرده از آمریکا عقب نماند ؛ هرگز  به بارمن ژاپنی هتل ویلارد زنگ نزد.

تنها مشابهت واقعی نریمانی و اوپنهایمر علاقه  به کشیدن سیگار و به قول قدیمی ها تدخین بود. نریمانی آن قدر فیلم را دیده بود که تقریبا تمام دیالوگ های آن را حفظ بود.

 آقای نریمانی نه فقط ریاضی بلکه زبان و ادبیات  فرانسه را در دانشسرا  از اساتیدی همچون ماژور مسعود خان ( دکتر مسعود کیهان بعدی) و دکتر علی اکبر صادقی به خوبی یاد گرفته بود و فرانسه را به خوبی صحبت کرده و میخواند و مینوشت.

 عاشق گفتار اول فیلم بود که  میگفت : پرومته آتش را از  خدایان دزدید و به بشر اهداء کرد... به خاطر این گناه ( خدایان معتقد بودند بشر استفاده شریرانه از آتش خواهد کرد) او را به زنجیر بستند و تا ابد شکنجه خواهد شد.

 نریمانی معتقد بود  که انرژی هسته ائی دقیقا مثل  آتش استفاده های دوگانه دارد برخی با آتش به زندگی گرما خواهند بخشید و بعضی نیز زندگی همنوعان خود را به آتش خواهند کشید.

 نریمانی آخر عمری علاقه ائی عرفانی به اوپنهایمر پیدا کرد. خود را مولوی و اوپنهایمر را شمس تبریزی تصور کرده و اشعاری در مدحش خوانده و گفتمان اصلی فیلم را به فرانسه بارها با خود تکرار میکرد :

"Prométhée a volé le feu aux dieux et l'a donné à l'homme. Pour cela, il a été enchaîné à un rocher et torturé pour l'éternité."

عشق نریمانی به سرنوشت اوپنهایمر و بالا رفتن سن و عود آلزایمر خانواده اشو نگران کرده بود. هر از چند گاهی غیبش میزد اما چون آدرس و شماره تلفن منزل و شماره همراه پسرانش را به تعداد زیاد نوشته و در جیبهایش گذاشته بودند هر بار به خانه عودت داده میشد. آخرین بار سه روز بود که خبری ازش نداشتند سرانجام از پزشکی قانونی زنگ زدند. انگار در اتوبان کمربندی شهر موقعی که می خواسته  بی توجه از عرض جاده عبور کنه ماشین های زیادی به اش زده بودند. تنها واکمن قدیمی اش کار میکرد که همچنان اشعار مولوی را با صدای  هایده  مرتب تکرار میکرد :

دزدیده چون جان می‌روی اندر میانِ جانِ من

سروِ خرامانِ منی ای رونقِ بستانِ من

چون می‌روی بی‌من مرو ای جانِ جان بی‌تن مرو

وز چشم من بیرون مشو ای شعله‌یِ تابانِ من

هفت آسمان را بردرم وز هفت دریا بگذرم

چون دلبرانه بنگری در جانِ سرگردانِ من

تا آمدی اندر برم شد کفر و ایمان چاکرم

ای دیدنِ تو دینِ من وی رویِ تو ایمانِ من

بی‌پا و سر کردی مرا بی‌خواب‌وخور کردی مرا

سرمست و خندان اندرآ ای یوسفِ کنعانِ من

از لطفِ تو چو جان شدم وز خویشتن پنهان شدم

ای هستِ تو پنهان‌شده در هستیِ پنهانِ من

گل جامه در از دست تو ای چشمِ نرگس مستِ تو

ای شاخ‌ها آبستِ تو ای باغِ بی‌پایانِ من

یک لحظه داغم می‌کشی یک دم به باغم می‌کشی

پیشِ چراغم می‌کشی تا وا شود چشمانِ من

ای جانِ پیش از جان‌ها وی کانِ پیش از کان‌ها

ای آنِ پیش از آن‌ها ای آنِ من ای آنِ من

منزلگهِ ما خاک نی گر تن بریزد باک نی

اندیشه‌ام افلاک نی ای وصلِ تو کیوانِ من

مر اهل کشتی را لحد در بحر باشد تا ابد

در آبِ حیوان مرگ کو ای بحرِ من عمانِ من

ای بویِ تو در آهِ من وی آهِ تو همراهِ من

بر بویِ شاهنشاهِ من شد رنگ‌وبو حیرانِ من

جانم چو ذره در هوا چون شد ز هر ثقلی جدا

بی‌تو چرا باشد چرا ای اصلِ چار ارکانِ من

ای شه صلاح‌الدینِ من ره‌دانِ من ره‌بینِ من

ای فارغ از تمکینِ من ای برتر از امکانِ من

دکتر پزشکی قانونی سرطان حنجره پیشرفته نریمانی را به خاطر افراط در تدخین دقیقا مثل اوپنهایمر  باعث مرگ  وی تایید و جواز دفن صادر کرد.